هرچی به تاریخ گذشته با دقت نگاه میکنم، بیشتر میفهمم که از ماست که بر ماست، اشکال فقط از حکومتها نیست.
ملتی هستیم بسیار کم سواد، اهل خوشگذرونی، بیخیال و از همه بدتر جوّ گیر و احساساتی. ما لیاقت دانشمندها و شأعرین و متفکرین مون رو نداریم، از حافظ بگیر بیا تا صادق هدایت و فروغ....
خیلی از معضلات فرهنگی ما ربطی به حکومتها نداره
به میلونها ایرانی خارج از کشور نگاه کنید، اکثریت شون با وجود سالها زندگی در مهد تمدن و آزادی کوچکترین بهره ای از دستاورد تمدن و مدرنیته ندارن، طرز تفکّر و رفتارشون دقیقا مثل همون دورانی که در ایران استبداد زده زندگی میکردن
...
بحث مفصلیست، در طول تاریخ هر بار به ما حمله شد، کمترین مقاومت را داشتیم و خیلی زود با دشمن کنار امدیم و خو گرفتیم و حتا فرهنگ دشمن را پذیرفتیم و نتیجه این فرهنگ آش شله قلمکاریست که داریم
...
آخرین نکته : رضا شاه و پسرش یک اشتباه بزرگ کردن، امدن یه شبه مردمی که مثل امروز افغانستان هستند را تبدیل به مردم مدرن کنند، نه تنها موفق نشدند بلکه باعث شدند ایرانی عقب مانده فقط به واسطه ظاهر مدرن و تقلیدیش، توهم مدرن بودن داشت باشه، مردم افغانستان توهّم مدرن بودن ندارن خواه ناخواه حتا اگر ۱۰۰ سال طول بکش از جهان سوم به جهان اول خواهند رسید،
اما ما درجا خواهیم زد، چرا که در عین حالی که جهان سومی هستیم "ادعا" و " توهم" جهان اولی داریم و حرف حساب به گوشمون نمیره
.....
مردمی که نمیخوان آگاه بشن رو به هیچ عنوان نمیشه به زور آگاه کرد، اکثر روشن فکرانی که چنین هدفی داشتند در نهایت از شدت تنهایی عمیق یا دق مرگ شدن یا ساکت و خاموش..
در نهایت بدبختی ما ایرانیان که هر سال و هر ده بیشتر و بیشتر میشود به نوعی انتخاب خودمان است و من پایانی برایش متصور نیستم جز پایانی تلخ... فقط افسوس که همیشه تر و خشک با هم میسوزه..افسوس